با وجود جاودانگی روح و حیات که ادامۀ آن سرنوشت بی چون و چرای خلقت است انسان همواره به دنبال عمر جاودان بوده تا همیشه در این جهان باقی بماند ........
روزگاری امپراتورها و پادشاهان و بزرگان و مردمانی در این جهان خاکی به دنبال حیات جاودان بودند که سالهای طولانی در جستجوی یافتن راهی برای تحقق این رؤیای دیرین بشر بودند از معجون های ساخته شده به دست کیمیا گران دوران کهن گرفته تا ساختۀ دانشمندان عصر نوین و گلهای نادر که در افسانه ها آمده بود همه را جستجو می کردند و حتی امروزه نیز دانشمندان در جستجوی راهی هستند تا از فرسوده شدن سلول ها جلوگیری کنند و یا عمر آنها را بیشتر کنند که همه با انگیزۀ حیات طولانی تر و یا دوران جوانی بیشتر است .
ایجاد چنین تفکراتی در ذهن بشر چند علت داشته که از جمله عدم درک حضور بشر در این جهان مادی و همچنین عدم اطلاع از ساختار حیات روحی پس از مرگ را می توان ذکر کرد
زیرا انسانِ با تفکر جاودانگی در این جهان نتوانسته است به جدایی روح از جسم پی برده و یقین بداند که جسم تن پوش روح است و روح دارای حیات جاودانه است و تفاوت در این است که این چنین انسان هایی حیات را فقط در این جهان تصور می کنند این عمل مانند کسی است که در گذر از باغی به نقطه ای پر گل می رسد و گلها را آنقدر زیبا می بیند که می خواهد آنجا بماند و در کنار آن گلها باشد بدون اینکه بداند شاید اینجا بدترین نقطۀ آن باغ است و نقاط دیگر باغ به مراتب زیباتر از آنجاست به گونه ای که نمی توان تصور کرد و زمانی که به نقطه ای دیگر از آن باغ می رود می فهمد که آن محل قبلی اصلاً در مقایسه با اینجا زیبا نبوده است
در این جهان بطور دائم ماندن مانند کسی است که در یک کلاس متوقف شود هر چند در آن کلاس به او خوش بگذرد اما در حقیقت یک بازنده است و توقف در یک نقطه و یا یک جهان و دوران بر خلاف قانون حیات و آفرینش است .
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2